سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
[ و به کسى که در محضر او أستغفر اللّه گفت ، فرمود : ] مادر بر تو بباید گریست مى‏دانى استغفار چیست ؟ استغفار درجت بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است : نخست پشیمانى بر آنچه گذشت ، و دوم عزم بر ترک بازگشت ، و سوم آن که حقوق مردم را به آنان بپردازى چنانکه خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازى ، و چهارم اینکه حقّ هر واجبى را که ضایع ساخته‏اى ادا سازى و پنجم اینکه گوشتى را که از حرام روییده است ، با اندوهها آب کنى چندانکه پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ، و ششم آن که درد طاعت را به تن بچشانى ، چنانکه شیرینى معصیت را بدان چشاندى آنگاه أستغفر اللّه گفتن توانى . [نهج البلاغه]
ما 4 تا

  نویسنده: عارفه  
 

اینم اولین مطلب وبلاگ ... حالشو ببرین ...ÈáÈáÈáæ

8 صبح: تو رخت خواب….. 

  

9 صبح: یکم وول میخوره  یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده…. 

  

10 صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!) 

  

11 صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه) 

  

12 صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ?? تا میس کال  ??? تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!

 

میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

 

1ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم  بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم  پاشو دیگه پرتش میکنه 

  

2 ظهر:  ماماااااااااااااان …..ناهار 

  

3 ظهر: مامااااان جورابام کو؟ 

 

4عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟ 

  

5 عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن) 

  

6 عصر: به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ?? ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ?ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر ضون بیچاره کمک و امداد…) 

  

7 عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟

(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه … 

  

8 غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!! 

  

9 شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند….. 

 

10شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه… 

 

12شب: مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!)
 


 
   
یکشنبه 88 تیر 28 ساعت 9:46 صبح

؟
  نویسنده: عارفه  
 

به سلام ...

همگی خوبن ؟

هنوز من هیچی ننوشتم ... ولی الان که نگاه میکنم 12 نفر تا حالا از این وبلاگ بی محتوا  بازدید کردن ...(دلم خوش ...Ïåäã ÂÈ ÇÝÊÇÏ)

 


 
   
یکشنبه 88 تیر 28 ساعت 9:42 صبح

  نویسنده: عارفه  
 

سلام ...

نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بنویسم ... پس فعلا هیچی نمی نویسم ... شرایط روحیم اصلا خوب نیست...Ïáã ÔßÓÊ


 
   
پنج شنبه 88 تیر 25 ساعت 9:49 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  24 ساعت زندگی یک پسر ...
؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
پارسی بلاگ

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل

2026: کل بازدید

0 :بازدید امروز

0 :بازدید دیروز

 RSS 

 
درباره خودم
ما 4 تا
مدیر وبلاگ : عارفه[4]
نویسندگان وبلاگ :
ریحانه (@)[0]


 
لوگوی خودم
ما 4 تا
 
 
 
 
اشتراک